کد مطلب:30096 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

هاشم بن عُتبَه












ابو عمرو، هاشم بن عُتْبة بن ابی وقّاص مِرقال، برادر زاده سعد بن ابی وقّاص، عارفی پیراسته دل، شیر بیشه های نبرد، از نیكان برگزیده و قهرمانان كارآزموده و شكست ناپذیر،[1] صحابی بزرگ پیامبرصلی الله علیه وآله[2] یار وفادار علی علیه السلام[3] و از شجاعان بلندآوازه عرب است.[4].

او در فتح مكّه اسلام آورد، در نبرد یَرموك، یك چشم خود را از دست داد[5] و پس از آن، به یاری سعد بن ابی وقّاص، عموی خود، شتافت[6] و در فتح جَلولا، فرماندهی لشكر را به عهده داشت.[7].

به خاطر شیوه ویژه اش در نبرد و یورش آوردنِ برق آسایش به دشمن، او را به «مِرقال»[8] ملقّب كرده بودند.[9] در جنگ های جمل[10] و صِفّین،[11] شركت داشت و حماسه سرایی ها و خطابه های وی در بیان عظمت علی علیه السلام و فاشگوییِ ضلالت و سیرت زشت امویان، نشانی است از عمق اندیشه و حقدانی و حقگرایی و استوار گامی او.

در جنگ صِفّین، پرچم حق به دست او بود[12] و فرماندهی پیاده نظام بصره را به عهده داشت.[13].

او در صِفّین و به هنگام نبرد با سپاه معاویه (به فرماندهی ذوالكلاع)، به شهادت رسید[14] و امام علی علیه السلام شجاعت و بُرنادلی و استوارگامی و هوشمندی او را ستود.[15].

6729. الاستیعاب - به نقل از ابوعمر -:هاشم بن عتبه در فتح مكّه مسلمان شد، به «مرقالْ» معروف شد و از نیكان برگزیده و قهرمانان كارآزموده و جسور بود. او یك چشمش را در جنگ یرموك از دست داد. سپس عمر، او را همراه سواران عراق از یرموك به سوی سعد [ وقّاص] فرستاد و این را به سعد نوشت. پس در قادسیه حاضر شد و امتحانی نیكو داد و در آن نبرد، كسی مانند او پایداری نورزید و موجب پیروزی مسلمانان شد.

او دلاوری از دلاورانِ شكست ناپذیر، و فضیلت مندی نیكوكار بود و او بود كه جَلولا را فتح كرد. سعد [ وقّاص] برای او پرچمی بست [ و لشكری جدا تشكیل داد] و او را به رویارویی با دشمن فرستاد و خداوند، جَلولا را برایش گشود و سعد [ در آن نبرد]، حضور نداشت.[16].

6730. المستدرك علی الصحیحین - به نقل از محمّد بن عمر -:هاشم بن عتبه، یك چشم بود. چشمش در جنگ یرموك از حدقه بیرون آمده بود.[17].

6731. الإصابة - به نقل از مرزبانی -:چون خبر كشتن عثمان به كوفیان رسید، هاشم به ابوموسی اشعری [ والی كوفه] گفت:ابوموسی! بیا و برای بهترینِ این امّت، علی علیه السلام بیعت بگیر.

گفت:شتاب مكن.

پس هاشم، یك دستش را روی دست دیگرش نهاد و گفت:این [ دست] برای علی و این [ دست] برای خودم و با علی علیه السلام بیعت كردم. و سرود:

با علی بیعت می كنم و به كسی اهمّیتی نمی دهم

و از حاكم اشعری نمی هراسم.

با او بیعت می كنم و می دانم كه خشنود می سازم

با این كار، خدا و پیامبرش را.[18].

6732. امام علی علیه السلام:قصد داشتم هاشم بن عُتبه را بر مصر بگمارم و اگر او را به آن جا گمارده بودم، میدان را بر ایشان (معاویه و عمرو بن عاص) باز نمی نهاد و به ایشان فرصت نمی داد، بی آن كه بخواهم محمّد [ بن ابی بكر] را نكوهش كنم كه او محبوب و دستْ پرورده من بود.[19].

6733. امام علی علیه السلام:خداوند، محمّد [ بن ابی بكر] را رحمت كند؛ جوانی نورس بود!

هان! به خدا سوگند، قصد كرده بودم كه هاشم بن عتبة بن ابی وقّاص مِرقال را بر مصر بگمارم. به خدا سوگند، اگر او حكومت آن جا را به دست می گرفت، میدان را برای عمرو عاص و یاورانش باز نمی گذاشت و كشته نمی شد، مگر آن كه شمشیرش در دستش بود.[20].

6734. وقعة صِفّین - به نقل از عبد الرحمان بن عبید بن ابی كنود -:چون علی علیه السلام خواست به سوی شامیان حركت كند، كسانی از مهاجران و انصار را كه با او بودند، فرا خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:«امّا بعد؛ شما فرخنده رأی و خردمند و حقگویید و كار و فرمانتان مبارك است. ما آهنگ عزیمت به سوی دشمن خود و شما را داریم. نظر خود را به ما بگویید».

هاشم بن عتبة بن ابی وقّاص برخاست و خدا را - آن چنان كه شایسته بود - ستود و سپس گفت:امّا بعد؛ ای امیر مؤمنان! من از این قوم به خوبی آگاهم. اینان با تو و پیروانت دشمن اند و با كسی كه محصول دنیا را می جوید، دوست اند.

آنان در پیكار و جنگ با تو، از هیچ كوششی فروگذار نمی كنند و این [ مخالفت] به جهت بخل در نگه داشتن دنیا و حفظ آن چیزی است كه در دست دارند و جز آن، هدف دیگری ندارند و تنها دستاویزشان برای فریب نادانان، خونخواهی عثمان است.

دروغ می گویند و به خونخواهی عثمان برنخاسته اند؛ بلكه دنیا را می جویند. ما را به سوی ایشان حركت بده. پس اگر به حق، پاسخ مثبت دادند، دیگر پس از حق، گم راهی ای باقی نخواهد ماند، و اگر جز دو دستگی را نمی خواهند - كه همین گمان هم به آنها می رود - [ لشكركشی به سوی آنها موجّه خواهد بود].

به خدا سوگند، نمی بینم كه آنان بیعت كنند؛ زیرا كسی در میان آنان است كه اگر از نیكی ها باز دارد، اطاعت می شود و اگر به نیكی فرمان دهد، سخنش را نمی شنوند.[21].

6735. وقعة صِفّین - به نقل از هاشم بن عتبه، در پاسخ به درخواست علی علیه السلام برای حركت به سوی صِفّین -:ای امیر مؤمنان! ما را به سوی این قوم سنگ دل، حركت بده؛ كسانی كه كتاب خدا را پشت سر افكندند و با مردم، رفتاری مخالف خشنودی خدا پیشه ساختند، و حرامش را حلال، و حلالش را حرام شمردند، و شیطان بر آنان مسلّط شد و وعده های واهی به ایشان داد و آرزوهای دور و دراز به ایشان نمایاند تا آنان را از راه به در برد و آهنگ انداختن آنان به پرتگاه كرد و دنیا را محبوبشان ساخت.

آنان از سرِ دلبستگی به دنیا می جنگند، همان گونه كه ما شیفته تحقّق وعده خدایمان در سرای آخرتیم.

و تو - ای امیر مؤمنان - نزدیك ترین خویشاوند پیامبر خدایی و سابقه دارترینِ مردم در اسلامی و آنان نیز همین را كه ما درباره تو می دانیم، می دانند؛ امّا نگون بختی بر آنان نوشته شده است و هوای نفس، آنان را منحرف كرده و ستمكار گشته اند.

دستان ما در راه فرمانبرداری و اطاعت، به سوی تو گشوده است و دل های ما به خیرخواهی تو گشاده است، و جان های ما به یاری تو در برابر هر كس كه با تو مخالفت ورزد و بخواهد حكومت را در دست گیرد، شادمان است.

به خدا سوگند كه دوست ندارم همه آنچه را كه زمین در خود نهفته و آسمان بر آن سایه افكنده است، برای من باشد و با دشمنت دوستی كنم و یا با دوستت، دشمنی بورزم.

علی علیه السلام گفت:«بار خدایا! شهادت در راه خودت و همراه گشتن با پیامبرت را نصیبش فرما».[22].









    1. الاستیعاب:2729/107/4.
    2. تاریخ الطبری:41/5، الاستیعاب:2729/107/4، الطبقات، خلیفة بن خیّاط:831/214.
    3. رجال الطوسی:852/84، مروج الذهب:387/2، اُسد الغابة:5328/353/5. در منبع اخیر آمده است:«هشام بن عتبة بن ابی وقّاص مرقال».
    4. اُسد الغابة:5328/353/5، الإصابة:8934/404/6، المعارف:241.
    5. المستدرك علی الصحیحین:5693/447/3، الاستیعاب:2729/107/4.
    6. الاستیعاب:2729/107/4، تاریخ بغداد:34/196/1، الإصابة:8934/405/6. در دو منبع اخیر آمده است:«در نبرد مسلمانان با ایرانیان در قادسیه، همراه عمویش بود».
    7. الاستیعاب:2729/107/4، اُسد الغابة:5328/353/5، الإصابة:8934/405/6.
    8. اِرقال، دویدنی سریع تر از یورتمه است و مِرقال، یعنی كسی كه فراوانْ این گونه می دود (ر. ك:النهایة:253/2، لسان العرب:294/11).
    9. رجال الطوسی:852/84، وقعة صفّین:328، تاریخ الطبری:44/5، مروج الذهب:387/2.
    10. الجمل:321، الاستیعاب:2729/108/4.
    11. الاستیعاب:2729/108/4، وقعة صفّین:154.
    12. الأخبار الطوال:183، المستدرك علی الصحیحین:5691/447/3، تاریخ الطبری:11/5. در منبع اخیر آمده است:«در لیلة الهریر از شب های جنگ صفّین، پرچم علی علیه السلام را بر دوش داشت».
    13. تاریخ الطبری:11/5، المستدرك علی الصحیحین:5693/447/3. در دو منبع اخیر، قید «بصره» نیامده است.
    14. وقعة صفّین:348، مروج الذهب:393/2، تاریخ الطبری:41/5، تاریخ بغداد:34/196/1. در منبع اخیر آمده است:«هاشم در صفّین، كشته شد».
    15. نهج البلاغة:خطبه 68، الغارات:301/1، تاریخ الطبری:110/5، أنساب الأشراف:173/3.
    16. الاستیعاب:2729/107/4.
    17. المستدرك علی الصحیحین:5693/447/3، الاستیعاب:2729/107/4.
    18. الإصابة:8934/405/6.
    19. نهج البلاغة:خطبه 68، أنساب الأشراف:173/3.
    20. الغارات:301/1، تاریخ الطبری:110/5.
    21. وقعة صفّین:92.
    22. وقعة صفّین:112.